عشق یعنی با غم الفت داشتن
سوختن با درد نسبت داشتن
عشق دریک جمله یعنی انتظار
انتظار روز رجـــعت داشتن
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی در جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشمان تر
عشق یعنی سر به در آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختــن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتـــظار و انتـــظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیـده بر در دوختـن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی سوز نی آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم و دل برهم زدن
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن به دست
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچومن شیدا شدن
عشق یعنی قلــه و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد ومحنت دردرون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی یک سلام و یک درود
عشق یعنی جام لبریز از شراب
عشق یعنی تشنگی یعنی سراب
عشق یعنی حسرت شبهای گرم
عشق یعنی یاد یک رویای نرم
عشق یعنی غرقه گشتن در سراب
عشق یعنی حلقه های بی حساب
عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت
عشق یعنی آخــرخط بهـشــت
عشق یعنی گم شدن در لحظه ها
عشق یعنی آبـی بی انتـــها
عشق یعنی زرد تنها و غریب
عشق یعنی سرخی ظاهر فریب
عشق یعنی تکیه بر بازوی باد
عشق یعنی حسرتت پاینده باد
عشق یعنی هرزمان تنها شنیدن نام او
عشق یعنی هرچه گفتن هرچه کردن بهراو
نظر فراموش نشه
English : I Love You
Romanian : Te iu besc
Persian : Tora doost daram
Italian : Ti amo
German : Ich liebe Dich Turkish : Seni Seviyurum
French : Je t"aime
Greek : S"ayapo
Spanish : Te quiero
Hindi : Mai tumase pyre karati hun
Arabic : Ana Behibak
Iranian : Man doosat daram
Japanese : Kimi o ai shiteru
Yugoslavian : Ya te volim
Korean : Nanun tangshinul sarang hamnida
Russian : Ya vas liubliu
سر کلاس ادبیات معلم گفت :
فعل رفتن رو صرف کن
گفتم : رفتم ...رفتی ...رفت
ساکت می شوم ، می خندم ،
ولی خنده ام تلخ می شود
معلم داد می زند : خوب بعد ؟ ادامه بده
و من می گویم : رفت ...رفت ...رفت
رفت و دلم شکست ...غم رو دلم نشست
رفت و شادیم مُرد ...
شور و نشاط رو از دلم برد
رفت ...رفت ...رفت
و من می خندم و می گویم :
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشته که به آن می خندم
نظر فراموش نشه
میـخوام یه قـصری بـسـازم
پنجره هـــــاش آبی بــاشه
من بـــاشم و تــو باشی و
یک شب مهتـــــابی باشه
امشب میـخوام از آســمون
یــاسـای خـوشبــو بچیـنـم
امشب میخوام عکس تو رو
تــو خــواب گلــها بـبـیـنـــم
کــاشکی بدونـی چشماتو
به صـد تــا دنیــا نمــی دم
یه مــوج گیـســوی تــو رو
به صد تـــا دریــا نمـی دم
کــاش تــو هوای عاشقی
همـیـشه پیـشـم بـمونـی
از تــو کــتــــاب زنــدگــی
حـرفــای رنـگــی بخـونـی
حـتـی اگــه دلـت نــخـواد
اســم تــو، تـــو قلب منه
چـهـره ی تـو یــادم مـیاد
وقتــی کـه بـــارون میزنه
امـشب میـخوام بـرای تو
یه فـال حـــافـظ بـگـیــرم
اگـر که خـوب در نـیـــومد
بـه احـتـرامــت بـمـیــــرم
امشب میخوام تو آسمون
عکس چشـات و بـکـشم
اگـــر نـگـــاهم نـکـنــــی
نـــاز نـــگـــاتــو بـکـشـم
می خوام تو رو قسم بدم
به جـون هر چی عـاشقه
به جون هرچی قلب صاف
رنـگ گــــــل شــقــایـقـه
یه وقـتـی که مـن نـبـودم
بـی خـبـر از اینـجـــا نـری
بـدون یــه خـــــدافـظـــی
پــر نـزنـی تـنـهـــا نــــری
وقتـی که اینـجـــا بمـونی
بـارون قـشــنگ و نم نمه
هـوای رفتـن کـه کـــنـی
مـرگ گــلای مـریـمـــــه
نظر فراموش نشه
بی خبر از همدیگر آسودن چه سود
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
زنده را باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
دستهایی که کمک می کنند ، مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می کنند .
خودم رو دوست دارم ... چون تو قلبم تو رو دارم ...
امشب به رسم عاشقی ، یادی ز یاران می کنم . در غربتی تاریک و سرد ، از غم حکایت می کنم . امشب وجودم خسته است ، از سردی دلهای سرد . آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد؟
قصه ی زندگی من قصه ایست که متن آن وجود توست و اتمامش نبود تو ...
فرقی نمی کند گودال آبی کوچک باشی یا دریایی بی کران ، زلال که باشی آسمان درتوست
نظر فراموش نشه